محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 15 روز سن داره

محمدحسین؛ داداش محدثه

اولین غذا

پسر عزیزم وقتی که با دکترت مشورت کردم و گفت میتونی فرنی بهش بدی از من بیشتر آبجی جون خوشحال شد و گفت از این به بعد خودم به داداش جونم غذا میدم.خلاصه من تا فرنی و آماده کردم آبجی جون منتظر بود تا تموم شه به شما بده که خیلی قشنگ از دست آبجی جون خوردی.الهی فداتون بشم من. نوش جونت مامانی ...
9 خرداد 1397

پنج ماگیت مبارک

محمد حسین گلم پنج ماهتم شد و روزهای سخت و شیرین از پی هم گذشت و ما هرروز بیشتر از روز قبل تورو دوست داریم ...توپنج ماهگیت بعد از کلی تلاش دیگه خودت کامل برمیگردی و دمر میشی البته قبلشم سعی کرده بودی و کمی موفق ولی دیگه تو این ماه به تکامل رسید و خودت خیلی از این موضوع خوشحالی و همش برا خودت برمیگردی و قل میخوری. با مشورت با دکترت تصمیم گرفتم کم کم غذا دادن به شما گل پسرمو شروع کنم.اول از فرنی با ارد برنج شروع کردم.دوست داری.بعدم سوپ.ولی سوپو بیشتر تر دوست داری. موقعی که سفره پهن میشه سر از پا نمیشناسی اینقدر سرو صدا میکنی که نگو و نپرس. دلت میخواد تند تند بهت غذا بدم.شکموی مامان ایشالله که بزرگ شدی هم اینجوری باشی. ...
2 خرداد 1397

اولین سینما

پسر گلم سینما یه فیلم خیلی خوب برای بچه ها گذاشته بود که آبجی جون خیلی دوست داشت بره ببینه از طرفی دلش میخواست با داداش جونش بره به همین دلیل من و بابایی تصمیم گرفتیم که چهار تایی بریم اگه شما اذیت شدی یا من یا بابا بیایم بیرون و شما رو نگه داریم برخلاف تصور ما اصلا اذیت نکردی و وسطای فیلم رو دست من خوابت برد. عاشقتم پسرکم بغل همین سینما که رفتیم یه پارک خوب داره که ناهارمونو بددیم اونجا خوردیم وبعدش رفتیم سینما.خیلی روز خوبی بود و کلی خوش گذشت. ...
12 ارديبهشت 1397

اولین پارک

پسر گلم محمد حسینم از روزی که بدنیا امدی این اولین باریه که امدیم پارک چون تو زمستون بدنیا امدی و هوا سرد بود و نمیشد بیرون بیایی ولی امروز من و آبجی گل و مهربونت دیدیم هوا خوبه کالسکه رو برداشتیم و امدیم پارک که خیلی خوش گذشت مخصوصا به آبجی مهربونت. ...
9 ارديبهشت 1397

سفر نامه شمال1

پسر عزیزم هر سال تو ایام نوروز به اتفاق خانواده مامانی یه چند روزی و شمال میرفتیم و خوش میگذروندیم اما امسال چون خیلی هوا سرد بود و همش بارندگی بود گذاشتیم آخر فروردین رفتیم که  بابا محمود یه ویلای شیک کنار دریا رزرو کرد رفتیم که خیلی سفر خوبی بود و کلی خوش گذشت و اولین باری بود که به شمال رفتی. عزیز دل مامان تو این سفر هم خیلی پسر خوبی بودی و اصلا اذیت نکردی ۲۹ فروردین رفتیم و ۲ اردیبهشت برگشتیم که دقیق شما چهار ماهه شدی. این عکس تو راهه رفتنه است که رو پای مامانی خوابیدی اینجا هم امام زاده هاشم ایستادیم برای استراحت اینم چند تا عکس از دریا و محوطه ویلا یه روز هم رفتیم...
2 ارديبهشت 1397

چهار ماهگیت مبارک پسرک ما

امروز درست 4 ماهه که خدا عشق رو مهمون خونه ی ما کرده.و حسابی خونه ی ما رو پر شور کرده. پسرک ما دیگه حسابی برای خودش آقا شده و البته حسابی هم بازیگوشه. از وقتی یادگرفته غلت بزنه تا میذاریش رو زمین غلت میزنه و بعد جیغ میزنه که بیاید من رو برگردونید!و وقتی برمی گردونیمش دوباره روز از نو!! دستاش رو هم خیلی بامزه نگاه میکنه ؛ یا داره میخورتشون و یا داره باهاشون بازی میکنه!پسرکم از خودش صداهای بامزه درمیاره و سعی میکنه با ما صحبت کنه.آب دهنشم همیشه سرازیره و اکثرا یقه ی لباسش رو خیس میکنه! عزیز دلم چهار ماهگت هم واکسن داشتی که رفتیم خانه بهداشت و زدیم. چهار ماهگیت مبارک عزیز دلم ...
2 ارديبهشت 1397

سفر نامه اصفهان1

پسر گلم محمد حسین جان  ۲۲اردیبهشت ۹۷ درست شما ۴ ماه و ۲۲ روزت بود که به همراه خانواده بابا محمود به اصفهان رفتیم خیلی سفر خوبی بود و کلی خوش گذشت و شما پسر گلم اصلا اذیت نکردی و پسر خوبی بودی. اینم چند تا عکس از این سفر   ...
25 فروردين 1397