محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

محمدحسین؛ داداش محدثه

کارتون سگهای نگهبان

پسر عزیز بابادون، یکی از علاقه های شدیدی که این روزها پیدا کردی، دیدن کارتون "سگهای نگهبان" خیلی به این انیمیشن علاقه داری و تقریبا از صبح که از خواب بیدار میشی تا زمانی که ما حوصله داشته باشیم، مشغول دیدن این برنامه هستی و خسته نمیشی، تقریبا همه قسمت هارا دیدی و بعضی ها هم چند باااارر😡البته ما هم بدمون نمیاد. ...
4 خرداد 1400

تولد ۳ سالگی

پسرک زیبای من؛ جگرگوشه و دلبند دلم روز به روز را با نگاه رو به تکامل تو آغاز می کنم سپاس خدایی که گیلاس باغ بهشت رابه من عطا کرد سایه خدای عشق بر قلبت مدام تولد سه سالگیت مبارک پسر دلبندم. پیشرفت‌های شما: حالا دیگه شیر نمیخوری، پوشک نمیشی، کلمات را بهتر ادا میکنی بازیهای بیشتری انجام میدی و کلی کارهای قشنگ دیگه در ضمن گفتی برام کیک مرد عنکبوتی بگیر. عکس با آجی جون مهربون * تولد ۳ سالگی کاملا متفاوت بود، به دلیل شیوع بیماری کرونا تولدت را جدا جدا برگزار کردیم، خونه مامانجون شام، خونه مامان مرضی کیک و چای ...
2 دی 1399

تولد ۲ سالگی

۲ سال است که با آمدنت شادی و نشاط زندگی ما را بیشتر کرده ای و حالا با کارها و شیرین بازی‌ها و خوش زبانی هایت لبخندی مضاعف روی لبان من و مامان آجی جون آوردی، پسرک کوچیک خونه ما تولد دو سالگی مبارک. به دلیل علاقه شدید شما به کارتون سگهای نگهبان تم تولد شما همین شد. با آجی جوون. خودت و آجی... ماهان و دینا ...
2 دی 1398

این روزای گل پسری

پسر گلم این روزا اینقدر شیطون شدی که از دست تو در کابینتا و یخچالو همه رو بستیم چون کارت باز کردن در اوناست و خرابکاری کردن.قربونت برم با این شیطونیات عشقم. اییم ی نمونه از خرابکارایات تو عکس قشنگ مشخصه در یخچال و کابینت که از دستت بستیم.منتهی در کشو دیگه نمیشه ببندی😁 ...
20 بهمن 1397

۱۳ ماهگیت مبارک

پسر گلم ماشاله بهت که وینقدر پیشرفت داری  قربونت برم مامان از کارات بگم که دیوونه شم.گل من هر جا که باسی هر وقت صدات کنم محمد حسین سریع جوابمو و میدی و میگی عو یا او یعنی بله.وااای که عاشق بیرونی و تا هر کس بخواد بره گریه که باهاش بری که آخرم با گریه به هدفت میرسی.دیگه کم کم با کلمات منظورتو به میرسونی وقتی شیر میخوای میای و لباس من و بالا میزنی و میگی مینام مینام.آبجی محدثه رو که دیگه ول کن نیستی و دستشو همش میکشی تو اتاق تا باهات بازی کنه.عاشق حمام و آب بازی هستی.وااای که چقدر گوجه و پرتغال دوست داری تا بببنی و سریع میخوری. اینجا هم روی پای آبجی جون خوابت برد ...
2 بهمن 1397

تولدت مبارک گل پسر خونه ما

عزیز دلم محمد حسین جان باورم نمیشه که یک سال گذشت از بدنیا امدنت عزیزم من و بابایی و آبجی جون عاشقتیم و خوشحال از این که یکسال به جمع خانه ما یک پسر عزیز اضافه شده و جمع ما رو گرم و شیرین تر کرده. پسر گلم برات تولد گرفتیم چ تولدی با تم بچه رئیس که خودت بچه رئیس تولد بودی و حسابی خوشتیپ شده بودی.مراسم تولد و کیک و میوه رو تو خونه بودیم و برای شام رفتیم بیرون. تولدت مبارک بچه رئیس جان بیا شمعتو فوت کن اینم عکس شما و آبجی جون اینم شما و بچه ها اینم عکس رستوران و شام عززززیز دلم تولدت مبااااارک تو خود بچه رییسی عشقم. ...
7 دی 1397

شب چله

پسر عزیزم محمد حسینم امسال اولین سالی بود که شب چله همراه ما بودی و و اولین شب یلدات بود.ما امسال دو شب شب یلدا داشتیم چون شب یلدا جمعه شب افتاده بود مامان مرضی یک شب قبلش جشن گرفت و همه رو دعوت کردو رفتیم خونشون.فردا شبش هم خونه مامانجون بودیم که هر دو تا جا خیلی عااالی بود و کلی خوش گذشت. این عکس خونه مامان مرضی و آقو اینم خونه مامان جون و باباحاجی خوشمزس مامانی😂 اینم شما و آبجی جونی ...
1 دی 1397

یازده ماه شادمانی

محمد حسین  جان: از امروز وارد یازدهمین ماه زندگی زیبا و قشنگت شدی و در واقع یک ماه دیگر تا آن روز به یادماندنی، از امروز شمارش معکوس تا روز تولد پسرک خونه ی ما شروع شدپسرک عزیز ما  داری کم کم به اون مرحله ای نزدیک میشی که صدا کنم: محمد حسین جان بشین! پسر گلم نرو! عزیز دلم ندو! محمد حسین  مواظب باش!  اما حقیقت اینه. اینقدر باید بدوی، زمین بخوری و بلند شوی تا برای روزهای سخت زندگی قوی شوی پسرم یازده ماهه شدی  ویکماه دیگه تولدته، دل تو دلم نیست یه عالمه برنامه برای روز تولدت دارم. خیلی بزرگتر شدی مدام در حال تحرکی همه خونه رو میگردی و با چیزهای مختلف بازی میکنی از...
2 آذر 1397

ده ماهگیت مبارک پسرم

پسر عزیزم  هر روز که بزرگتر میشی و شیطون تر و بامزه تر و من و بابایی و آبجی جون بیشتر عاشقت میشیم. عزیز دلم از شیطونیات بگم که عاشق آشپز خونه ای همش در کابینت و کشو و باز میکنی و وسایلشو میرزی بیرون تا میام بگیرمت منو نگاه میکنی و میگی دی ده که منظورت اینه که نگیرمت.تا در یخچال و  که باز میکنیم به سرعت نور خودتو میرسونی و همش میگی به به و نمیزاری در یخچال و ببندیم.عزیز دلم چند وقتیه که بدون کمک وایمیستی من و آبجی جون دستاتو میگیریم با هم تاتی میکنیم که خیلی دوست داری و همش ذوق میکنیکه فکر کنم همینجوری پیش بری تا یک ماهه دیگه کامل راه بیافتی.عاشق عکس هستی تا میبینی مخصوصا عکس خودتو همش میخوایی بوس کنی.آخه بوس کردن هم...
2 آبان 1397