محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

محمدحسین؛ داداش محدثه

پسرک شیطون خونه ما

عزیز دل مامان یکم از شیطونیات بگم تا ما غافل میشیم همش یا باید پیش سیم شارژر یا سه راه برق یا مبل یا تو میز تلوزیون پیدات کنیم آبجی جون هم کارش شده مراقبت از شما و عاشقانه باهات بازی میکنه و مراقبت هست. اینم چند تا عکس و سند از کارات   ...
3 مرداد 1397

هفت ماهگیت مبارک

الهی، یارب، یا ارحم الراحمین، با تمام وجود از نعمت 7 ماهه ای که به ما دادی سپاسگذاری میکنیم و امید آنکه بتوانیم شکر این نعمت بسیار بزرگ رو به جا بیاریم. پسرم هفت ماهگیت مبارک.عزیز دلم دیگه بدون کمک کامل میشینی و سینه خیز به سرعت میری و همش تلاش برای چهار دست و پا میکنی ولی دیگه خودت به راحتی میشینی و از حالت نشسته سینه خیز میری و برعکس.هر کی میبینتت میگه که چقدر خنده رو و خوش اخلاق هستی و ما با دیدن اون خنده های قشنگت قند توی دلمون آب میشه و خودمون رو کنترل میکنیم که نخوریمت بهت افتخار میکنیم و خیلی خوشحال و خوشبختم که مامان پسر باهوش و قشنگی چون تو هستم عزیز دلم منو بابا و آبجی محدثه عاشقتیم.به مناسبت هفت ماهه شدنت آبجی جون ...
2 مرداد 1397

چهار دست و پا

عزیز دل مامان ماشاالله اینقدر سریع سینه خیز میری مخصوصا اگه یه چیزی بیبنی که دوست داشته باشی سریع سینه خیز میری و همش سعی داری چهار دست و پا بری که فکر کنم همین روزها کاملش کنی.عزیز دلم تو برای ما مهمترینی ، بهترینی ، با ارزشترینی قند عسلم. مرسی که با ما هستی.عاشقتم گل پسرم   ...
1 مرداد 1397

یه میان وعده جدید

عزیز دل مامان وقتی شش ماهت تموم شد و دکترت گفت میتونید سرلاک هم به پسر خوشگلتون بدید بابا جون سریع یه سرلاک خوشمزه برات خرید که خیلی دوست داشتی. نوش جونت گل پسرم ...
9 تير 1397

تولد آبجی جون

محمد حسینم امسال اولین سالی که تولد آبجی جون هستی.تولد امسال آبجی جون و با نیکا جونی گرفتیم خونه ی مامانجون که آبجی جون و نیکا جون دوستاشون دعوت کردن که خیلی خوب بود و خوش گذشت و شما پسر گلم اصلا اذیت نکردی.پسر عزیز و صبورم دوستت دارم.   ...
7 تير 1397

شش ماهگیت مبارک

تو آمدی و شدی همه چیز من و اینک میخواهم این نوید را به همگان بدهم که نوزاد تازه متولد شده دیروز من امروز 6 ماهه شده و به راستی اینجاست که درک میکنم گذر زمان در کنار تو اصلا احساس نخواهد شد  تمام بی خوابی هایم فدای یک نگاه و لبخند زیبای تو بوی تنت سرمستم میکند و عطر دل انگیز وجودت مرا از شوق سرشار... دردونه من! محمد حسین  نازنینم 6 ماه با عشق کنار هم زندگی کردیم و چقدر خوشحالم که تو رو دارم.اصلا باورم نمیشه که نصف سال رو با هم گذروندیم و تقریبا 180 روزه که پا به پای هم پیش رفتیم.الان دیگه واسه خودت مرد کوچولویی شدی که اصلا با روز اولت قابل مقایسه نیستی از مهارتهای پسر گلم تا الان براش بگم که : قشنگ آواز می...
2 تير 1397

ماه رمضان و شبهای قدر

پسر گلم امسال ماه رمضان اولین سالی بود که کنار ما بودی و حال هوای مارو قشنگتر کردی  البته پارسال هم بودی با این تفاوت که تو دل مامانی بود.ما هر سال ماه رمضان شبها به مسجد ارگ میرفتیم ولی امسال قسمت نشد که بریم حتی شبهای قدر هم تو خونه بودیم از طریق اینترنت با محمود کریمی قرآن سر گرفتیم.موقع قرآن سر گرفتن آبجیجون ده بار برای خودش ذکرها رو میگفت ده بار هم قرآن و رو سر شما میگرفت و ذکر میگفت. قبول باشه عزیزای دلم ...
26 خرداد 1397

اولین غذا

پسر عزیزم وقتی که با دکترت مشورت کردم و گفت میتونی فرنی بهش بدی از من بیشتر آبجی جون خوشحال شد و گفت از این به بعد خودم به داداش جونم غذا میدم.خلاصه من تا فرنی و آماده کردم آبجی جون منتظر بود تا تموم شه به شما بده که خیلی قشنگ از دست آبجی جون خوردی.الهی فداتون بشم من. نوش جونت مامانی ...
9 خرداد 1397